نشان ز بی نشان
نشان ز بی نشان
از من اگر نشان
خواهی
نشانی ام
در بی نشانی است
اما نشانه اش
داغی است
که بر دلم
نشانده ای
روزی که چشم تو
دل را نشانه رفت
غم در دلم نشاند
آنگاه اشک و خون
از چشم من فشاند
عمری است روز و شب
در شهر بی نشان
با چشم خون فشان
دنبال یک نشان
نالان دویده ام
اما نشانه ای
از یار بی نشان
هرگز ندیده ام
هرگز ندیده ام
85/9/21
جزیره زیبای کیش
هر زمان گویم که بگریزم زعشق